یک هفته از شروع تعطیلی ها بعلت شیوع کرونا می­ گذرد. دانشگاه ها و مدارس را تعطیل کردند گفتند بنشینید در خانه هایتان بیرون هم نیایید که خطر نزدیک است و سرعت انتقال بالا است و ال است و بل است. من به شخصه حرف گوش کردم و اگر آن پنج شش ساعت جلسه ای که با ماسک و ژل ضد عفونی کننده و الباقی نکات بهداشتی برگذار شد را فاکتور بگیریم، دقیقا یک هفته است که پایم را از در خانه بیرون نگذاشتم. به جان شما از ترس جان نیست، نگران بحرانی شدن وضعیت مملکتم. خدایی ناکرده اگر شمار مبتلایان بالا رود گمان نمی­کنم مسئولین بتوانند بخوبی از پس کنترل اوضاع بر بیاید. چه بسا خودشان با یک تیر خلاصمان کنند. البته من مخلص مسئولین حقیقتا کوشایمان هستم که تمام تلاششان را می­کنند اما بر نیامدنشان از پس بحران ها از کوتاهی آنان نیست و تحت تاثیر خیلی چیزهاست که توصیف و تحلیلش در این مجال نگنجد.

دردسرتان ندهم. میخواستم بگویم یک هفته­ ای میشود که نه تنها پایم را بیرون نگذاشته­ ام بلکه دور از جان شما هیچ غلطی هم نکردم. خیلی روزها حسرت زل زدن به سقف و زیر پتو مچاله شدن، لش کردن، چَت کردن، مجموعا هیچ کار نکردن را داشتم و این یک هفته حسابی عقده هایم را گشاد کردم بی آنکه خسته یا دده شوم. این روزها حتی فیلم و سریال نمیدیدم. انگار حیفم می­ آمد یک لحظه را هم بی­کار و مچاله زیر پتو نباشم. پتو! گفتم پتو. همین لامذهب عجب نعمتیست! چقدر قدرش را ندانستم و از حضور پر برکتش بی ­بهره ماندم که دیگر آخرهای زمستان است و مجال جبران روزهای بی توجهی­ ام به آن نیست.

حالا پس از یک هفته لش کردن آمدند گفتند کار و بارمان زیاد است و برویم بهشان رسیدگی کنیم. گفتیم چشم. اگرچه من از زل زدن به سقف هنوز خسته نشده­ ام و محرز مایلم جای خواندن کتاب جوادی آملی و بشیریه و بررسی ابعاد ی کروناویروس و درآوردن نکات جستارهای ­ ای دات آی آر؛ زیر پتو مچاله شوم و هیچکار نکنم؛ اما گفتم چشم. دکوراسیون اتاق را عوض کردم و آنچنان چیدمش که سال کنکور بود. این چینش جدید وسایل اتاقم یک پیام دارد و آن اینکه قرار است کمتر بخوابم و بیشتر بخوانم.» بازگشت به دوران سگ خوانی و ترک لشبازی احتمالا اتفاق مبارکی باشد. تبریک.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها